اعتراف میکنم به قدری که برای تابستونم برنامه ریزی کردم، برای ایام مدرسم نکرده بودم :|:|.
.
.
اعتراف میکنم
این من بودم که تو مدرسه میرفتم توالت جای رنگ ابی و قرمزشیر رو عوض میکردم.
قیافه بچه ها بعد اومدن از توالت خیلی دیدنی بود :))
.
.
اعتراف میکنم یه زمانی با اینترنت اکسپلورر میومدم اینترنت :|
دهنم سرویس
چقدرم فکر میکردم سرعت بالاست :))
.
.
اعترف میکنم یکی از ضابع ترین اتفاقاتی که ممکنه واسه ادم اتفاق بیافته اینه که تو دستشویی مسجد وضو بگیری بایکی سلام علیکم بکنی بعد پنج دقیقه بدش به خاطرباطل شدن وضوت!!!!بخوای دوباره بری وضوبگیری ودوباره همون شخصو ببینیش!
انقد نگاهشون تحقیر آمیزه!!!
.
.
اعتراف میکنم چند سال پیش مامانم بهم گفت برم قرص "شیاف" از داخل کیفش بردارم بدم بهش ..
منم ضمن قرص ، یه لیوان آبم براش بردم .
گفت : آب چرا اوردی ..؟
- مگه نمیخوای بخوریش قرصو ..؟!
یه نگاه وحشت ناک بهم کرد و گفت : عمت بیاد بخورتش پــدر سگ ..!
و یه دمپایی نثار کلم کرد ..!!
خب چیکا کنمممم ..! نمیدونستم قرص شیاف چیه .! :|
.
.
اعتراف میکنم مراحل درس خوندن من به شکل زیره:
شمردن گلهای قالی :)
ایراد گیری از ترکیب رنگ قالی :)
چرت زدن روی جزوه :)
جمع کردن اشغالهای ریز دوروبر :|
تفکر در مورد فلسفه ی به وجوود امدن ترک دیوار :)
بیدار شدن و رفتن به دانشگاه! :D
.
.
اعتراف میکنم:
بچه که بودم فکر میکردم این مورچه طلایی کوچولو ها خارجــــیَن...!!!
:))
.
.
اعتراف میکنم من اول فک میکردم یبوست ی جور جهت ماهوارست!!!!!!!! :|
.
.
اعتراف میکنم که کوچیک بودم خونمونو عوض کردیم...
شبا میرفتم دستشویی یه بار رفتم اشپز خونه تو کابینت ظرفا شاشیدم. :|
هر چی بگی خودتی! :))
.
.
بچه همسايمون 8 سالشه پرتره مي كشه اونقدر شبيه كه آدم دهنش باز مي مونه اونوقت من با اين سن هر وقت مي خوام آدم بكشم اين شعر را مي خونم كه قاطي نكنم " چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن يه گردو حالا بزار دو تا گوش موهاش نشه فراموش .............. "
.
.
اعتراف میکنم یه بار بچگی هام اونقدر تلویزیونا خاموش روشن کردم که چراغ تصویش سوخت.منم به روی خودم نیاوردم.بیچاره داداشم نفر بعدی بود که تلویزیونا روشن میکرد.:))
هیچی دیگه بقیه شو خودتون حدس بزنید!
.
.
اعتراف میکنم تا سال آخر دانشگاه فکر میکردم اگه در فلش گم بشه ویروس میگیره!!!! :))
تازه یه بارم فلشم در نداشت گذاشتمش تو کیسه فریزر.... :| :|